سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاراچنار را دریابید!

یکشنبه 87 اسفند 11 ساعت 5:25 عصر

مدتی بود که به دلایل موجه قادر به بروز رسانی وبلاگم نبودم در عوض با دست پر آمدم...

این روزها که اخباری جسته و گریخته درباره شیعیان پاراچنار به گوش می رسد که حقیقتا دل هر مسلمان شیعه و فراتر ازآن هر انسانی را به درد می آورد مطلب زیر را از سایت معتبر http://www.abna.ir عینا برای شما نقل می کنم امیدورارم به کوری چشم دشمنان هر چه سریع تر پرچم شیعه در جهان عالم گیر شود. ان شاء الله

واقعیت های پاراچنار

اشاره: برخی سایت های محترم اخیرا برخی خبرهای قدیمی را در مورد پاراچنار منتشر کرده اند که نفس عمل که عده ای درد شیعیان را درد خود می دانند درخور تقدیر است و حد اقل نتیجه مثبت آن معرفی منطقه شیعه نشین پاراچنار و مظلومیت آن به شیعیان سراسر ایران است ولی اگر این خبر ها به موقع نباشد ممکن است نتائج معکوسی داشته باشد و ممکن است باعث تشویق دشمنان تشیع به اقدامات دیگر علیه شیعیان شود و همچنین ممکن است اگر در آینده اتفاقاتی در این منطقه روی دهد کاربران محترم به دیده شک و تردید به آن بنگرند. این درست است که بیش از 40 نفر از مردان شیعه را سر بریدند و جمعا بیش از 20 نفر را قطعه قطعه کردند و تعدادی را در آتش سوزاندند اما این وقائع قبل از ماه رمضان سال گذشته هجری قمری بوده است و از آن به بعد مسائل دیگری روی داده است. در عاشورا منطقه هنگو – در یکصد کیلومتری شرق پاراچنار - را ناآرام کرده بودند و 18 نفر را شهید کردند اما دشمنان در آنجا نیز در برابر شیعیان شکست خوردند. چه خوب است که مسئولان این سایت ها که علاقمندند اوضاع شیعیان پاراچنار و اطراف را پوشش دهند بر موثق بودن منابع خبرشان تاکید فرمایند. در اینجا برای تشریح اوضاع دو ساله پاراچنار مطلبی تحت عنوان واقعیت های پاراچنار خدمت مسئولان و به تبع کاربران این سایت ها تقدیم می گردد:

 

نویسنده: علی محمد رحمانی
اولین بار که کلمه غزه برای پاراچنار به کار گرفته شد در فروردین سال جاری (87) بوده که خبرگزاری اهل بیت (ع) (www.abna.ir) گزارشی در مورد این منطقه منتشر کرد و عنوان این گزارش «"غزه شیعی" در پاکستان؛ کودکان شیعه میمیرند ...» بود که در آن از ادامه محاصره منطقه توسط دشمنان شیعه و نبود مواد غذایی و دارویی و وضعیت نامطلوب بیماران و مرگ ومیر کودکان گزارش داده شده بود و البته بارها در این خبرگزاری از مشکلات این منطقه با عناوینی مانند «فاجعه انسانی در پاراچنار» گزارش هایی منتشر شد.


این جنگ به صورت متناوب تا 19 ماه طول کشید و محاصره مطلق نیز در حدود 10 ماه به طول انجامید و این جنگ در حدود دو ماه قبل با پیروزی شیعیان به پایان رسید که البته وضعیت نه جنگ و نه صلح در این منطقه حکمفرما است اگرچه راههای این منطقه از دو ماه باز بوده و محاصره شکسته شده است ولی در روزهای اخیر در دو حمله مختلف یک نفر از شیعیان در راه پیشاور به پاراچنار به دست وهابیان به شهادت رسیده و 5 نفر ربوده شده اند که البته شیعیان نیز برای پیشگیری از کشته شدن افراد ربوده شده عده ای را از از طرف مقابل گروگان گرفته اند. با این حال راههای منتهی به شهر های مختلف دوباره بسته شده است ولی فعلا درگیری وجود ندارد.


پاراچنار کجا است:


پاراچنار که آن را برخی بهشت روی زمین (Heaven on the Earth) نیز خوانده اند منطقه زیبا و سرسبز و پر آب است که در شمال غرب پاکستان، در دامنه کوه سفید یا سفید کوه قرار دارد. این شهر شیعه نشین مرکز شهرستان کرُم است که آن را وادی کرم هم می نامند. در سه طرف این منطقه سه استان افغانستان یعنی ننگرهار و پکتیا و خوست قرار دارند و در جنوب شرق آن منطقه ناآرام وزیرستان شمالی و در سمت شمال شرق آن هم منطقه اورکزئی ایجنسی است و درشرق کرم شهرستان هنگو قرار گرفته است.


کرم از شهر تل در شهرستان هنگو در حدود 20 کیلومتر فاصله دارد در حالی که شهر پاراچنار از این منطقه در حدود 70 کیلومتر بعد مسیر دارد. شهر پیشاور مرکرکز ایالت سرحد شمال غربی (یا ایالت پختونخوا) در حدود 200 کیلومتر فاصله دارد.


مساحت کرم ایجنسی 3310 کیلومتر مربع و جمعیت آن با بخش های آزاد شمال شرقی در حدود 800 هزار نفر است که جمعیت شیعیان در این منطقه درحدود 500 هزار نفر است.


این منطقه از سال 1961 هر ده سال یک بار ناآرام شده که این موضوع باعث می شود تلاشهای ده ساله مردم در این مدت نابود شود و فقر بار دیگر به خانه های مردم راه پیدا کند اما در چند سال اخیر این فاصله زمانی کاهش یافته است.


آخرین جنگ ضد شیعی در این منطقه با توهین ناصبیان ساکن شهر پارچنار به حامی پیامبر (ص) حضرت ابوطالب علیه السلام در سال 1996 صورت گرفت. آنها در سطح گسترده و در مناطق اکثریتی شیعه این توهین ها را ادامه دادند و به دنبال آن از مناره مسجدی که شیعیان در اختیارشان گذاشته اند، به شیعیان تیراندازی کردنده و این درگیری در حدود دوهفته به درازا کشید و همزمان با سقوط کابل توسط طالبان (!؟) متوقف شد. گفته می شود که این درگیری ها با اهداف استرات‍ژیک از سوی نیروهای دولتی پاکستان راه افتاده بود.


بعد از سال 2001 و سقوط طالبان در افغانستان آرامش در منطقه برقرار بود ولی بعد از تشکیل دولت گروههای مذهبی پاکستانی در ایالت سرحد طالبان در پاکستان نیز فعال شدند و در ‍ژانویه سال 2007 میلادی فرماندار کرم ایجنسی در حین انتفال از این منطقه در مصاحبه ای گفت که «نقشه پاراچنار در سال 2007 تغییر اساسی خواهد کرد» و به دنبال آن در ماه مارس منطقه با آفت آسمانی روبرو شد و سیل بنیان کن به روستاهای اطراف شهر زیانهای زیادی وارد کرد و این امر باعث شد که مقامات ارشد مناطق قبائلی از جمله حکمران ایالت سرحد «علی محمد جان اورکزئی» (که در نزد شیعیان به فرمانده طالبان شهرت یافته) به این منطقه آمد و در حین مصاحبه تلویزیون در دهستان شلوزان اظهار داشت که «این آفت زیاد مهم نیست و آفتی که به زودی به این منطقه روی خواهد آورد خیلی ویرانگرتر و مخرب تر خواهد بود».


همزمان با این افاضات اینچنینی مقامات دولتی کاروان های تروریستهای طالبان نیز اولین بار عبور از این منطقه به سمت افغانستان را آغاز کردند و آنها مسلح با دهها خودرو به این منطقه می آمدند و به درون افغانستان رفته و بر می گشتند که این امر باعث نگرانی مردم شد و به دولت شکایت کردند اما دولتمردان می گفتند که اینها به دستورا مقامات ارشد به این سو می آیند و ما نمی توانیم آنها را از این کار منع کنیم بهر حال این روند ادامه یافت. و در همین روزها انجمن سنی های محلی پاراچنار نیز به دست تروریستها افتاد و یکی از همکاران نزدیک طالبان و القاعده به نام «عید نظر» به عنوان رئیس این انجمن انتخاب شد و در همان روز اول انتخاب خود اعلام کرد که «اگر مرا یزید نظر بخوانید مناسب تر خواهد بود و اگر کسی می خواهد قاتل امام حسین (ع) را ببیند بیاید و مرا ببیند».


در محرم آن سال شیعیان مانند هر سال در روز عاشورا به عزاداری پرداختتند و شعار «زنده باد حسینیت و مرده باد یزیدیت» را سر دادند که هر سال البته اعتراض برخی باصطلاح سنی ها را بر می انگیخت ولی اهل سنت واقعی با توجه به روایات موجود در مورد مذمت یزید عکس العملی را نشان نمی دادند  و هر سال عده ای از جوانان شیعه به زندان می افتادند ولی در این سال اعتراضات را هدایت افراطیون تروریست به اندازه ای شدید بود که دولت 28 نفراز جوانان شیعه را دستگیر و به شهر بنون در جنوب ایالت سرحد انتقال داد که البته این افراد بعد از مدتی آزاد شدند محرم که تمام شد این تروریستها خود را برای راهپیمایی روز 12 ربیع الاول آماده کردند – به عنوان میلاد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و در حالی که عامه سنی های دیوبندی برگزاری روز میلاد را حرام می دانند و همه سنی های منطقه از فرقه دیوبندی به عنوان شاخه ای از حنفی ها، پیروی می کنند و فقط با هدف مقابله با شیعیان این مراسم را برگزار می کنند و هر سال نیز در این مراسم و راهپیمائی شعار های تحریک کننده ای را سر می دهند – در ربیع الاول 1428 شعار های جدیدی را سردادند و به امام حسین علیه السلام توهین کردند و گفتند «یزیدیت زنده باد – حسینیت مرده باد» و شعارهای تند دیگری نیز سردادند که در نتیجه شیعیان به دولت شکایت کردند ولی دولت هیچ اقدامی نکرد تا در روز 17 ربیع الاول که مراسم هفته وحدت در حسینیه مرکزی پاراچنار با حضور علمای سنی در جریان بود 25 الی 30 نفر از جوانان غیر مسلح شیعه که از عدم برخورد دولت با عاملان توهین به اهل بیت علیهم السلام خشمگین بودند به سمت مسجد وهابیون حرکت کردند ولی به محض این که به نزدیکی مسجد رسیدند با تیراندازی شدید وهابیان و شبه نظامیان دولتی – که از عمدتا از مناطق غیر شیعی هستند و تعصب وی‍ژه ای با شیعیان دارند – روبرو شدند و 4 نفر در جا شهید شدند و تروریستهای مستقر در مسجد حسینیه را نیز هدف سلاحهای نیمه سنگین قرار دادند  و جنگ شروع شد که این جنگ از روز هفدهم ربیع الاول (جمعه) تا جمعه بعدی ادامه یافت و در این جنگ در حدود 75 نفر از شیعیان شهید شدند که این تعداد شامل یازده نفر زندانی نیز می شود که از زندان شهرک سنی نشین صده – با تبانی مقامات دولتی – ربوده شدند و سر بریده شدند. و البته تروریستها در شهر پاراچنار شکست خوردند ولی گلوله باران شهر از قرار گاه شبه نظامیان دولتی – وابسته به ارتش – در طول جنگ ادامه یافت.


بعد از جنگ طرفین با وساطت دولت نشستند و آتش بس اعلام شد و راهها باز شد ولی توهین به شیعیان در بین راه ادامه یافت. در این مدت در کوهات و هنگو و سایر مناطق چندین نفر از شیعیان پاراچناری که در پلیس و نیروهای انتظامی خدمت می کردند توسط تروریستهای یزیدی به شهادت رسیدند. یک نفر از پرسنل نیروهای شبه نظامی شیعه مستقر در وزیرستان جنوبی توسط تروریستها ذبح شد و تروریستها سی دی ذبح این شهید را تکثیر کردند و در اینترنت نیز تصاویر این اقدام وحشیانه و غیرانسانی قرار داده شد. در ماه آگوست 2007 در شهر پاراچنار شیعیان با یک حمله انتحاری تروریستی روبرو شدند که بر اثر این حمله 14 نفر از جمله زنان و کودکان به شهادت رسیدند.


شیعیان باز هم صبر و شکیبایی پیشه کردند و بازهم از دولت خواستند که به حکم وظیفه اقدام کند و هیچگاه نخواستند افراد بیگناه را بگیرند و اینگونه ناجوانمردانه انتقام بگیرند و این آتش بس کجدار و مریز تا نوامبر ادامه یافت. در ماه نوامبر تروریستها یک سرباز شیعه رد در شهرک دوآبه در شهرستان هنگو سر بریدند  که این عمل تروریستها خشم شیعیان را دو چندان کرد و عده ای از شیعیان 3 نفر از تروریستها را گرفتند و یک نفر از آنها را به هلاکت رساندند و دو نفر دیگر را آزاد کردند و در این مدت دولت هیچ عکس العملی را در راستای ایجاد امنیت از خود نشان نداد. در روز 15 نوامبر 3 نفر از طرف مقابل در یک درگیری فیمابین اهل سنت – بر سر موضوعات ناموسی – مجروح شدند و این چیزی بود که همه از آن اطلاع داشتند اما انجمن فاروقیه اعلام کرد که سنی ها نباید مغازه هایشان را باز کنند و باید همه سنگر بگیرند و آنها شیعیان را متهم کردند که این سه نفر را زخمی کردند و در هنگامه ظهر 16 نوامبر تیراندازی به سوی شیعیان شروع شد. لازم به ذکر است که در جنگ نوامبر 500 نفر از اعضاء القاعده  در مسجد وهابیون مخفی شده بودند که همه آنها در این جنگ کشته شدند و اجسادشان در منطقه نظامی در یک گور دستجمعی به خاک سپرده شد و اجساد برخی از رهبران سرشناس آنها را ارتش به اسلام اباد انتقال داد و در جنگ نوامبر نیز تعداد خیلی بیشتری از اعضاء القاعده و گروهکهای تروریستهی داخلی پاکستان و کشمیر – که در آوریل 2007 تهدید کرده بودند که انتقام این جنگ را از شیعیان خواهند گرفت – به پاراچنار آمده بودند که بازهم محل استقرار شان مسجد وهابیون یزیدی بود.


این درگیری ها در شهر تا یک ماه و نیم طول کشید و البته در شهر بازهم از همان قرارگاه کذایی مورد حمله می گرفت. مخالفین در این درگیری ها در شهر تارو مار شدند و در یک مورد صدها تن از اعضاء القاعده در  در یک فرصت مناسب در مسجد وهابیون توسط ارتش کشته شدند و البته جنگ در سایر مناطق ادامه یافت و تا اواخر  دسامبر 2007 در این شهر حکومت نظامی بود و در این ایام ارتش نیز دریک مورد 4 نفر از شیعیان را هدف قرار داد و به شهادت رساند. در اواخر ماه دسامبر که اوضاع قدری آرام شده بود و کاندیداهای مجلس تجمعات خود را آغاز کرده بودند تروریستهای یزیدی در همان محل قبلی – عیدگاه مارکت – بمب گذاشتند که باعث شهادت 64 نفر شد. اگرچه در ابتدا این تعداد 46 نفر اعلام شده بود. بعد از آن هم درگیریهای متناوب در مناطق مختلف ادامه یافت البته بازهم حکومت نظامی بود تا در قبل از محرم که دیگر مخالفین بطور کامل از شهر بیرون رفته بودند و زنان و کودکانشان را شیعیان در پناه خود به دولت تحویل داده بودند، حکومت نظامی برداشته شد و از آن به بعد درگیری ها در سایر مناطق به صورت متناوب ادامه داشت ولی محاصره روز به روز تقویت می شد و در چند مورد نیز کسانی که در پناه ارتش خواستند از شهر به مناطق دیگر بروند مورد حمله قرار گرفتند و حتی تروریستها آمبولانسها را نیز هدف قرار دادند. درهمین ایام بود که اجلاس مشترک برای مبادله اسراء تشکیل شد و شیعیان 30 نفر اسیر را زنده تحویل دادند و یزیدیان برسم یزیدی خود 4 جسد قطعه قطعه شده و 6 نفر مجروح را تحویل شیعیان دادند. و این جنگ بظاهر پایان یافت البته در منطقه پیوار دی نزدیکی مرز افغانستان درگیری ها ادامه یافت و بعد از مدتی در شلوزان نیز درگیریهایی اتفاق افتاد ولی دولت اعلام کرد که راهها باز است و باید کاروان های مواد غذایی و سوخت به شهر وارد شوند و فرمانده شبه نظامیان «کلنل مجید» به شیعیان اطمینان داد که از کاروان محافظت خواهد کرد و روز بعد این کاروان در حالی از پیشاور راه افتاد که یکی از معاونین فرماندار منطقه «عطاء الرحمن» شب قبل از آن 35 نفر از قاتلان حرفه ای و طالبان تروریست را از زندان شهر صده آزاد و مسلح و مآمور کرده بود که نگذارند کاروان وارد منطقه شود.


بهرحال کاروان سوخت و مواد غذایی تقریبا با 30 دستگاه کامیون در نزدیکی شهرک سنی نشین صده توقیف شد و نیروهای محافظ به جای مقابله با تروریستها رانندگان شیعه را در پناه تروریستها گذاشتند و محل را ترک کردند البته  13 کامیون از این مهلکه جان سالم بدر بردند و بدون توجه به تهدیدات خود را با سرعت تمام به مناطق شیعه نشین رساندند. 20 نفر از جمله رانندگان و کمک رانندگان و چند نفر از مسافرینی که خواسته بودند از این موقعیت استفاده کنند و به شهر وارد شوند، به دست تروریستها افتادند که 6 نفر را زنده زنده در آتش سوزاندند و 8 نفر را قطعه قطعه کردند و یک نفر که مستبصر بوده با تظاهر به سنی بودن خود را رهانید و 5 نفر دیگر از محبس فرار کردند. البته در خبر نخست همه مطبوعات پاکستان نیز نوشتند و شیعیان پاراچنار نیز اعتقاد داشتند که همه 20 نفر اسیر شیعه در آتش سوزانده شده اند ابنا نیز این خبر را با جزئیات مربوطه تحت عنوان « نواصب جدید 20 شیعه را زنده زنده در آتش سوزاندند! »  منتشر کرد. به دنبال این قضایا درگیریها در پیوار تشدید شد و البته شیعیان نیز در صدد برآمدند که با استمداد از دولت کار تروریستها را یکسره کنند اما در همین ایام کلنل مجید و عطاء الرحمن شیطنت دیگری را اندیشیدند تا توجه شیعیان را از این موضوع منحرف سازند. آنها 44 نفر از سربازان شبه نظامی را با سلاح و مهمات و مواد غذایی به سمت پیوار روانه کردند و به شیعیان پیوار اطلاع دادند که این سربازان سنی می خواهند سلاح و مهمات و مواد غذائیی را به دشمنان شیعه در مرز افغانستان برسانند. و نظر آنها این بود که شیعیان این افراد را بکشند تا به عنوان شورشگر معرفی شوند و بهانه ای برای عملیات نظامی ارتش علیه شیعیان به دست آید. شیعیان این افراد را گرفتند اما با وساطت حجت الاسلام و السلمین سید علی حسینی (فرزند رهبر شهید شیعیان پاکستان علامه سیدعارف حسین حسینی (رض)) که برای تبلیغ به پاراچنار رفته بودند، آنها را آزاد کردند و خود ایشان برای تشریح اوضاع پاراچنار به شهر های دیگر رفتند و وقتی برگشتند در همان روستا هدف راکت یزیدیان قرار گرفتند و در حالی که 4 زن و کودک میزبان ایشان به شهادت رسیده بودند ایشان به شدت مجروح شدند. 


بعد از این قضیه شیعیان به دولت مراجعه کردند و خواستار دستگیری قاتلان رانندگان و توقف حملات وهابیان به پیوار شدند اما دولت آنها را تهدید به اقدامات تلافی جویانه در قبال آنچه که ربودن نیروهای دولتی می خواندند، نمودند. و حملات با شدت تمام ادامه یافت و محاصره منطقه نیز شدت بیشتری یافت. این وضعیت البته باعث شد که لشکرهای بیشتری از طالبان و القاعده به منطقه جنوب شرق کرم ایجنسی روی بیاورند زیرا آنها فکر می کردند که شیعیان دیگر توان مقاومت ندارند و در پیشاور و شهرهای دیگر شائع کرده بودند که قرار است با یکصد هزار نیرو به این منطقه یورش ببرند و این امر باعث خشم شیعیان شده بود بنا براین به مدت 20 روز متوالی به مواضع افراطیون حملات منسجمی انجام دادند و بسیاری از مواضعشان را منهدم کردند مواضع خود را مستحکم کردند زیرا احتمال این حمله بهرحال وجود داشت اما از این حمله خبری نشد و در 10 روز قبل از ماه رمضان سال 1429 (اواخر ماه آگوست 2008) شیعیان به احترام رمضان آتش بس یکجانبه اعلام کردند البته در عین حال مواضع خود را ترک نکردند طالبان و القاعده و افراطیون محلی باز هم با تصور این که «اعلام آتش بس» نشانه ضعف شیعیان است، و باز هم به حملات خود ادامه دادند و اوضاع تغییر نکرد در این میان چند نفر را از جوانان شیعه به شهادت رساندند که این امرباعث خیزش همه جانبه شیعیان شد و حملات شدیدی به مواضع افراطیون آغاز گردید و در که این حملات بیش از یک ماه طول کشید. مخالفین با گشت و گذار در مناطق سنی نشین جهاد علیه شیعیان  را اعلام می کردند و با شایعات گوناگون نیروها را بسیج می کردند   و دولت هم که وجود حکومتی نداشته و ندارد.


این جنگ باعث شد که تقریبا تمامی پایگاههای شرارت نابود شود و درگیری ها پایان یافت و در پیوار نیز شیعیان پایگاه شرارت را که در روستایی مجاور ایجاد شده بود، نابود کردند و آنگاه دولت مجبور شد که مذاکرات را اداره کند و این مذاکرات به آتش بس انجامید ولی راهها بسته ماند ولی شیعیان بالاخره با توجه به شکست فاحش تروریستها حصر منطقه را شکستند  ولی در همین حال ربودن و کشتن شیعیان از شهرهای دیگر ادامه یافت و در پیشاور یک حمله انتحاری صورت گرفت که در این حمله بیش از 20 نفر به شهادت رسیدند و به دنبال آن یک روحانی و اندیشمند شیعه که رئیس دانشکده تربیت معلم بود در جمرود به شهادت رسید  و چند نفر دیگر نیز ربوده شدند و تروریستها عده ای را با اخذ باصطلاح غرامت آزاد کردند و چند نفر دیگر هنوز در اختیار وهابیان هستند. در یک مورد دیگر آنها به یک خودروی شیعیان پاراچنار در منطقه هنگو تیر اندازی کردند که بر اثر آن 2 نفر شهید شدند و 3 نفر ربوده شدند و یک هفته پیش نیز در ورودی کرم ایجنسی به یک خودرو تیراندازی کردند و یک نفر را شهید و 3 نفر را ربودند در حالی که یک روز قبل از آن نیز آنها دو نفر را ربوده بودند که در مقابل شیعیان نیز عده ای از تروریستها را به اسارت گرفتند و راهها باردیکر بسته شد و مذاکرات با وساطت دولت ادامه دارد و طالبان گفته اند که ربودن شیعیان کار آنها نبوده است.


آنچه مسلم است در حال حاضر جنگ آنچنان که برخی سایت ها مطرح کرده اند وجود ندارد ولی بیکاری و مسائل دیگر وجود دارد و مقاله ای نیز در این خصوص منتشر شده است که وضعیت کنونی شیعیان پاراچنار در آن شرح داده شده است.

آنچه مسلم است جنگ علیه شیعیان در سراسر دنیا با هدف سرکوب منطق شیعی صورت می گیرد و ادامه خواهد داشت تا زمانی که منطق بتواند عدم کارآیی وحشی گری و کشتار و خشونت را به اثبات برساند و مسلمانان به صورت جمعی منطق را داور خویش قرار دهد و همگان بدون توجه به توطئه های دشمنان از جمله صهیونیسم و لیبرالیسم جهانی و با ژشت سر نهادن جزم

گرایی عاری از عقلانیت دین را آنگونه که هست ببینند. این جنگ تا آن روز ادامه دارد و پاراچنار نیز یکی از صحنه های این جنگ و مظلومیت شیعیانی است که از سوی سرکوبگران منطق شیعی در این نقطه از جهان هدف قرار می گیرند.



  • کلمات کلیدی : شیعه، پاراچنار، مظلومیت
  • نوشته شده توسط : ع.ر.ه | نظرات دیگران [ نظر]

    آموزش الفبا باچاشنی موشک

    جمعه 87 دی 6 ساعت 4:10 عصر

                                                                                      بسم الله

    این روزها بچه های دبستانی - که در پایه اول درس می خوانند-  مشغول یادگیری الفبا و درس خواندن هستند.مشق می نویسند، املا می نویسند و خلاصه به هر وسیله ای برای یادگیری الفبا تمسک می جوییند. مثلا در تکالیف منزلشان می نویسند: " بابا آمد. بابا آب داد. بابا نان داد. آن مرد با اسب آمد. برادر آمد. من با دوستم بازی می کنم. من در دستم اسباب بازی دارم..." و جملاتی از این قبیل. اما در گوشه دیگری از این کره خاکی اگر مجالی یاشد و اگر کلاسی و دفتری و قلمی باشد و از همه مهم تر اگر معلم و شاگردی باشد کودکان غزه که الفبا را هنوز کامل نیاموخته اند و گنجینه لغاتشان محدود به حروفی است که خوانده اند شاید شبیه به این را می نگارند:

    " بابا آمد. او نان ندارد. او آب نداد. ما تشنه هستیم. آسمان سرد با ابری است. ما سردمان است. ما میز نداریم. ما میزمان را سوزانده ایم تا سردمان نباشد. برادر نیامد. او زنده نیست. او پیش ایزد است. من زوزه ای شنیدم. آن مرد با تانک آمد. او موشک دارد. سرزمین ما در دست دشمن است. من آرزو دارم با یاری ایزد آزاد باشد. ما سبزی زمین را می خوریم . سبزه ای در زمین نمانده است. ما روشنایی نداریم. من می ترسم. دشمن بد است. سرباز دشمن به دوستم تیر زد. او در بیمارستان مرد. زیرا ما دارو نداریم. پدر به زیارت نمی رود. زیرا مرز بسته است. من رییس مِسر را دوست ندارم. او مرز را به روی ما بسته است. او به ما یاری نمی رساند. من رییس زیارت را دوست ندارم. او دوستِ دشمن ماست. او به دشمن یاری می رساند..."

    البته او همه حروف را نخوانده  و نمی تواند همه واژه ها را بنویسد او املایش را نوزده می شود زیرا او فرصت نکرده بفهمد مصر را با "صاد" می نویسند نه با "سین"!! اگرچه شاید املا و تکلیف او هرگز بررسی نشود...تصحیح نشود و حتی شنیده هم نشود ولی معلوم نیست کشورهای عرب و دیگر مسلمانان، مجامع بین المللی و دیگران چه نمره ای می گیرند. بعید است قبول شوند آنها حتما مردود می شوند... دیگر کسی دوست ندارد حرف های او را بشنود همه ترجیح می دهند از کنار او بی تفاوت عبور کنند. فقط اگر خبری از کشته شدن چند فلسطینی دیگر رسید اگر گوششان را نگیرند که نشنوند، لطف کنند، آهی بکشند...همین. کشورهای دیگر هم حرف او را نمی شنوند زیرا به سودشان نیست. آخر مگر نمی دانید در دنیای مدرن همه چیز بر اساس سود تعریف می شود. کودک فلسطینی تنهاست و گویا باید آنقدر تنها بماند تا از گرسنگی و تشنگی یا بیماری و سرما جان سپارد. اصلا گویا طبق قواعد حقوق بشر جایی وجود ندارد که کودکی داشته باشد، که بخواهد درسی بخواند، که املایی بنویسد، که معلم و کلاسی بخواهد که ...

    سازمان های بین المللی همچون کفتارهاو لاشخورها به نظاره ایستادند تا کی قتل عام غزه کامل شود آنگاه سوءاستفاده تبلیغاتی را آغاز کنند... به سوگ بنشینند، مرثیه پردازی کنند و در نهایتِ لطفشان در بیانیه ای جنایتکار و جنایاتش را محکوم کنندد. ولی آیا با این اعمال دیگر کودک زنده می شود که بخواند و بنویسد. مادری می تواند برای فرزندش لالایی بخواند، پدری می تواند دست نوازش بر سر خانواده اش بکشد؛ برادری وجود دارد که بازی کند، جوانی که به دانشگاه برود و ...

    آهای ...دنیا ...غزه هنوز زنده است...غزه نمرده است...پیش از آنکه دیر شود شما را به خدا کاری کنید. پیش از آنکه نوش دارو به کار نیاید؛ وگر نه داغ ننگ آن بر پیشانی همه خواهد ماند...

    به راستی آیا خداوند از خلق چنین انسانی، به خود بالید؟! او، "احسن الخالقین" را به چنین انسانی نسبت داد؟! آیا فرشتگان فجایع غزه و امثال آن را دیده بودند که لب به اعتراض گشودند؟! نه من مطمئنم هنوز خدا به ذخیره خود امید دارد والا شاید تا کنون بارها طومار زمین و ساکنینش را در هم می پیچد؛ هنوز در دنیا آزادگی نمرده، عدالت نمرده است، مردانگی و غیرت هنوز وجود دارد. گرچه اندک ولی هنوز هست. مگر نه این است که ذخیره خدا یار می خواهد پس یاران او این صفات را دارا هستند. به خاطر همینان بود که فرشتگان به خاطر اعتراضشان عذرخواهی کردند و اعتراف به عدم آگاهی خود از آنچه خدا می دانست کردند.

    آری منجی خواهد آمد... اوست که زمین را از عدل و داد پر می کند. و اوست که دست ستم و ستمگر را از دنیا کوتاه خواهد کرد.

    ان شاءالله که این دعا فقط آرزویی باقی نماند: "اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه ..."

    یاعلی التماس دعا

     



  • کلمات کلیدی : غزه، املا، دبستان، منجی، الفبا، موشک، فاجعه
  • نوشته شده توسط : ع.ر.ه | نظرات دیگران [ نظر]

    اعلامیه حقوق بشر و نسل کشی در غزه

    سه شنبه 87 دی 3 ساعت 12:33 صبح
                                                                       بسم اللله القاصم الجبارین
    نمی دونم از کجا شروع کنم از کی شکایت کنم اصلا به کجا شکایت کنم؟ تو این دنیایی که قانون جنگل توش حکم فرماست الان دیگه فقط می تونم این حرف ها رو به خدا بزنم و به نایبش که زمین رو هر چه زودتر از جور و ستم پاک کنه و از عدل و داد پر کنه.
    روی سخنم اول از همه با خودمونه که ادعای مسلمانی و شیعه بودن داریم و بعد هم با همه اونایی که تو ایران خودمون دم از حقوق بشر و دفاع از اون می زنند اونایی که منتظرن تا یه اتفاق کوچیکی اتفاق بیفته تا ازش پیراهن عثمان بسازند. اما درست اون موقعی که باید از فجایع غزه حرف بزنند چون به نفع اربابشون نیست انگاری لال شدند انگار نه انگار تو یه گوشه دنیا یه عده مسلمون رو- نه اصلا یه عده آدم بیگناه رو- دارند به خاک و خون می کشن. آهای همه اونایی که دائم حرف مفت می زنید پس غیرت و انسانیت تون کجا رفته؟ فقط به درد ژست جلو دوربین می خوره؟ چرا همتون ساکت شدید؟ چرا دم برنمی یارید؟ گرچه تو مسلمون بودنتون شک دارم ولی از اونجا که حجت برتون تموم بشه باید حدیث پیغمبر رو بهتون یادآور بشم که فرمود " کسی که فریاد مسلمانی را بشنود که بگوید ای مسلمانان به دادم برسید و به یاری او برنخیزد، مسلمان نیست." البته امید ندارم که این حدیث تو دلهای سنگ شما اثر کنه چرا که اگه ذره ای انسانیت در وجودتون بود با شنیدن این اخبار تکان دهنده داد سخن برمی دادید. افسوس که شما مانند کسانی که امام حسین رو کشتند ادعای مسلمانی دارید ولی به دلیل لقمه حرام گوشها و چشم هایتان کر و کور شده است.
    اما کمی هم درباره سران کشورهای عرب به اصطلاح مسلمان بگویم. ببخشید جمله قبل را اصلاح می کنم می خواهم درباره سفا کترین بشرنماهای زمین بگویم. از اسرائیل به عنوان تروریسم دولتی توقعی نداریم که دست از جنایت بکشد زیرا سربازان شیطان وظیفه خود را به خوبی انجام می دهندو مطیع رهبر خویشند. ولی هرچه مسلمانان می کشند از سر حماقت این سفیهان ابله مسلمان نما است. اول باید بگم که حساب این جنایت کاران را از مردمشون جدا باید کرد چرا که قریب به اتفاق آنان اگر با کارهای آنان مخالف نباشند موافق هم نیستند. تاریخ بعدها خواهد نوشت که در جنایات اسرائیل علیه غزه چه کسانی شریک بودند. حسنی (نا)مبارک ملعون که مثل حیوانات درنده تاریخ عقد اخوت با دشمن دین خدا بسته و با اسرائیل هم پیمانه شده. چشم و گوش خود را بسته و شمشیر را زا رو بسته. مرزها را بسته و حتی اجازه ورود و خروج مایحتاج ضروری مردم را هم نمی دهد. رئیس دانشگاه الازهر که با سران جنایتکار دست دوستی می دهد. رئیس مرکزی که باید مروج اسلام باشد با دشمن اسلام هم قسم شده که ریشه عده ای از مسلمانان را بخشکاند. به تحصیل خود مشغول باشید که با چنین رئیسی باید مفتی های خوبی هم داشته باشید. مفتی های که عوض احکام به نفع مسلمانان علیه آنان و همگام با سرانشان فتوا صادر می کنند که ذکر آنها از حوصله این مقال خارج است. یا محمد (ص) از دست امتت شکایت به درگاه الهی می برم. از که بنالیم که هرچه می کشیم از تفرقه میان خود می کشیم. به جای اینکه علیه صهیونیست- این دشمنان قسم خورده که خدا درقرآن بارها آنان را به عنوان اصلی ترین دشمنان مسلمانان معرفی کرده – با شیعه متحد شوید حاضرید به هر بهایی اراجیف و اباطیل خود را به کرسی بنشانید. از اردن بگویم یا از عربستان که امسال برای اثبات سرسپردگی خود بدعتی تازه نهاد. کنفرانس ادیان را تبدیل به بده بستان های کثیف خودش کرد و با دشمن عزیز سر میز شام به شادمانی پرداخت که به زودی مردم غزه را با کمک اسرائیل قتل عام می کنیم. 
    اما نوبتی هم که باشد نوبت می رسد به مهد آزادی و دفاع از حقوق بشر!!!!!!!!!!!!!!!!!! یعنی اروپا که این روزها سرگرم بزرگداشت اعلامیه دروغین و پوچ "حقوق بشر" ند. شما که از پایمال شدن حقوق بشر - بخوانید منافع خودتان- در ایران دائم یاوه گویی می کنید چرا ساکتید. آیا مردم غزه جزء بشر نیستند؟ آیا آنها حق زندگی و حیات ندارند؟ آیا آنها نباید آزادنه و در امنیت زنذگی کنند؟ آیا کودک غزه ای باید خود را با شمع گرم کند؟ آیا او غذا و آب و دارو نمی خواهد؟ یا نه فقط برای اینکه به خواسته شما وقعی ننهاد و اراده خود را در برپا کردن دموکراسی مطلوب خود متجلی ساخت اینگونه باید تنبیه شود و بهایی چنین گزاف بپردازد؟ مگر شما نبودید که خواستار حکومتی دموکراتیک بودید. پس آن ادعا چه شد؟ مگر دنبال نسل کشی نمی گشتید؟ مگر واضح تر از آنچه در غزه اتفاق می افتد هم می تواند روی دهد. رئیس سازمان ملل هم که رفیق خودتونه مه می گه مردم غزه مدت زیادی رو نمی تونن با این وضع دووم بیارن و اگه مرزها باز نشه شاهد نسل کشی خواهیم بود. مثل همیشه گزافه می گفتید؟ حکومت حتما باید مثل محمود عباس سرسپرده باشد تا از طرف شما به رسمیت شناخته شود. ننگ بر شما باد که تا ابد دستتان به خون بیگناهان و مستضعفان جهان آلوده است. 
    اما مطمئن باشید اوضاع به همین گونه باقی نخواهد ماند، اراده خداوند بر آن قرار گرفته که مستضعفان عالم حاکمان زمین شوند و روزی خواهد آمد که منتقم خون حسین(ع) انتقام سختی از همه ستمگران عالم خواهد کشید. و چه بسا زودتر از آن دست خدا از آستین دیگری بیرون آمده و شما را به سزای اعمالتان برساند.
    به امید آن روز




  • کلمات کلیدی : علامیه حقوق بشر، غزه
  • نوشته شده توسط : ع.ر.ه | نظرات دیگران [ نظر]

       1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    معضلی به نام موسیقی
    [عناوین آرشیوشده]